مانع ذهنی تغییر
دو مانع ذهنی تغییر در اجرای تغییر :
می دانیم تغییر لازم و اجباری است
ولی مطمئنا به آسانی میسر نمی شود
و با موانع متعددی روبروست که مهمترین آن قسمتی از مغز می باشد که هیچ علاقه ای به تغییر ندارد
و از نظر ذهنی همیشه در حال ایجاد موانع بر سر راه تغییر می باشد.
دو مانع ذهنی تغییر
در اینجا می خواهیم بعضی از این موانع را مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم تا از نظر ذهنی خودمان را برای تغییرات آماده کنیم :
- ترس از شکست یا موفقیت در تغییر
- نبود فرصت با امکانات
ترس : مانع ذهنی تغییر
ترس در اشکال مختلف ما را از هر مؤفقیتی باز میدارد :
ترس از شکست در تغییر :
دفعات مختلف قرار گذاشتیم که
مثلا از فردا یا از شنبه یا از ماه دیگه تغییر میکنیم
و هر یک از این روزها آمده و ما به هر دلیلی یا تغییر را شروع نکردیم یا مؤفق نبوده ایم
حالا این دفعه که میخواهیم تغییر را دوباره شروع کنیم با خودمان می گوییم که
من باز مؤفق نمی شوم
و ترس از شکست دوباره ،ما را در راه تغییر حال چه در شروع راه یا در اواسط یا در نتیجه رساندن تغییر ناکام می گذارد.
برای رفع این ترس باید ابتدا باید بپذیریم که
شکست خوردن اشتباه نیست و تمام مؤفقیتها در عالم هستی از دل همین شکستها بدست آمده است
و اگر شکست( و مبارزه با شکست )نبود ، جهان به معنی حال حاضر وجود نداشت
تمام انسانهایی که ابتدا خودشان را تغییر دادند و بعد از آن باعث تغییر در جهان شدند
مسلما اولین مسأله ای که در ذهنشان حل کردند همین مسأله ترس از شکست بوده وگرنه تلاش آنها به هیچ مؤفقیتی ختم نمی شد
شکست :
بنابراین شکست را باید برای خودمان بازتعریف کنیم
شکست یعنی حذف یک شماره از تعداد راه ها و تلاشهایی که برای رسیدن به هدف لازم است
ترس از مؤفقیت در تغییر
یکی دیگر از ترسها که شاید به ظاهر آشنا نباشد ولی خیلی مؤثر و تاثیرگذار است ترس از مؤفقیت است
با خودمان فکر می کنیم که اگر من در این تغییر مؤفق بشوم
دیگر نمی توانم مثل قبل زندگی کنم
و باید گونه ای دیگر زندگی کنم که مسلما تبعات خاص خودش را دارد ، از جمله :
- تفاوت نگاه خانواده و دیگران
- مسخره کردن دیگران
- تجدید نظر کردن در روابط با بقیه
- شکستن خیلی از فصول مشترک با دیگران (همانند قلیان کشیدن و تصمیم بر ترک آن)
وقتی در ذهن ما ، این تبعات و تبعات دیگری که بر اثر تغییر اجتناب پذیر میاد را میگذرانیم :
ترس از مؤفقیت در وجود ما رخنه می کند
برای مقابله با آن باید دیگران و تاثیراتشان را در یک طرف و موفقیت و پیشرفت خودمان را در طرف دیگر قرار دهیم
و حالا با خودمان خلوت کنیم که کدام طرف برای ما مهمتر و اولویت دارد ؟
اگر دیگران و تاثیراتشان از اهمیت بالاتری برخوردار هستند که باید یا تجدید نظر اساسی در روابطمان انجام بدهیم
یا تغییر را از صورت مسائل زندگی خودمان حذف نماییم
ولی اگر اینگونه نیست و مؤفقیت و پیشرفت در درجه اهمیت بالاتری در ذهن ما هست
پس باید بپذیریم که دیگران انقدر مهم نیستند که
بخواهیم به خاطر آنها خودمان را از تغییراتی که می تواند پیروزی و پیشرفت را برای ما به ارمغان داشته باشد محروم کنیم.
بهانه عدم امکانات و عدم فرصت (مانع ذهنی تغییر) :
یکی دیگر از موانع ذهنی که مغز بر سر راه تغییر قرار میدهد
بهانه ای است به نام عدم امکانات ، عدم فرصت و یا به تعبیر دیگری عدم شانس
خیلی وقتها که در تغییر دادن خودمان مؤفق نبودیم بدون اینکه حتی متوجه باشیم
تقصیر را گردن نبود امکانات یا نبود فرصت وشانس برای خودمان دانستیم
و به همین بهانه یا صورت مسأله را پاک کردیم
یا دلایل ناموفق بودن را برای خودمان به معنی درست و صحیح مورد آنالیز قرار ندادیم
امثال استیون هاوکینگ که از تمام حرکاتی که بدن انسان می تواند داشته باشد فقط و فقط از یک حرکت گردن برخوردار است تمامی بهانه ها را از ماگرفته اند
ولی حالا فرض کنیم که ما در یک مقطع خاص با مشکلاتی عجیب و غریب از لحاظ امکانات و فرصت مواجه شده ایم
هنر این است که ما بتوانیم از تهدیدها ، فرصت و از نقاط ضعف ، نقاط قوت بسازیم
همانند این داستان :
جودوکار یک دست
پسر بچه ای در چین در اثر یک صانحه یکی از دستهاش را از دست میده
وقتی به هوش میاد و در جریان دستش قرار میگیره رو میکنه به پدرش میگه :
من از اینکه دستم را از دست دادم خیلی ناراحتم
ولی از اون بیشتر از این ناراحتم که می خواستم ورزش جودو بروم و شما به من اجازه ندادی دیگه هم که با یک دست نمی توانم بروم.
پدر خیلی ناراحت شد و از بیمارستان یکسره پیش یکی از اساتید معروف جودو رفت و داستان پسرش را براش تعریف کرد
استاد جودو رو کرد به پدر و گفت :
قول میدهم که هم جودو بهش یاد بدهم و هم قهرمانش کنم
تا مسابقات منطقه ای شش ماه مانده بود
استاد ۵ ماه از ۶ ماه را فقط روی بدنسازی کار کرد
و یک ماهه انتهایی را فقط روی یکی از فنون جودو تمرین کردند .
مسابقات شروع شد و در کمال ناباوری همگان ، پسربچه یکی یکی حریفان را شکست داد و قهرمان شد .
دلیل قهرمانی :
وقتی از استاد در مورد این پدیده عجیب سؤال کردند :
که چطور ممکن است که یک پسر بچه و آن هم با یک دست در ورزشی که مبتنی هست بر اساس کار با دو دست ، قهرمان بشه؟
استاد دو دلیل را برای این قهرمانی آورد:
این قهرمان ما فقط و فقط یک فن بلد بودولی به طرز استادانه
و می دانست که اگر این فن را ماهرانه اجرا نکند بازی را واگذار میکند پس به بهترین نحو ممکن این فن را اجرا میکرد
در ورزش هر فنی ، ضد فنی دارد
و این فن قهرمان ماِ، ضد فن داشت و آن هم گرفتن دست مخالفش ولی دستی وجود نداشت که ضد فن اجرا شود.
همانگونه که در این داستان دیدیم :
با درک و مدیریت صحیح حتی می توان از بزرگترین نقطه ضعف ، بهترین بهره برداری را انجام بدهیم و نقطه قوت ما محسوب شود
فلذا با این نوع نگاه ، هیچ بهانه ای از اینگونه بهانه ها نداریم و نمیتوانیم داشته باشیم.
خلاصه
به طور خلاصه تا الان متوجه شدیم که
تغییر با مخالفت مغز مواجه است
و مغز با طرح مانع ذهنی تغییر ، موانعی برای مقابله با تغییر تدارک می بیند که
از مهمترین آن موانع ترس و بهانه عدم امکانات را مورد بررسی قرار دادیم
و آشنا شدیم که با تغییر نگاهمان می توانیم موانع ذهنی را از ذهنمان پاک کنیم و مسیر را برای دستیابی به تغییر فراهم کنیم .
همه را شیفته صحبت کردنتان کنید
مجموعه رایگان صوتی خوب فکر کردن و خوب حرف زدن در لحظه
اقدامک
با تفکر و تأمل به این سؤالات پاسخ دهید :
- تا حالا چقدر شده که به دلیل ترس از مؤفقیت یا عدم مؤفقیت ، تغییری را شروع نکردید یا نیمه کاره رها کرده اید؟
- تا حالا چقدر شده که غر زده اید که برای من فرصتش فراهم نشد یا زمان ما یا الان امکاناتش نبود یا اصلا ما که شانس نداریم و گرنه….
مژده
مانع ذهنی تغییر در مغز به گونه ای است که
با خلوت کردن با خودمان و تأمل عمیق می توانیم ، این موانع را از جلوی روی خودمان برداریم
و خوشبختانه در مورد چگونگی برخورد با این موانع و راههای عملی آن ، گفتار و نوشتار به حد کفایت موجود هست که می توان از آنها به کرات بهره برد
از جمله کتاب کلید را بزن ( نوشته ی چیپ و دین هیث)
پیشنهاد
پیشنهاد می کنم که با خواندن این مقاله با مهمترین و اصلی ترین دشمن تغییر آشنا شوید